سوسکهاومد آب بخوره
افتادتو حوضک
اولیگفت: داد و هوار
دومیگفت: نردبون و طناب بیار
سومیگفت: من درازم طناب و نردبانم
چهارمیگفت: من می شینم براش دعا میخونم
انگشتشست خندید و گفت: سوسکی خانوم پر داره
بچه وشوهر داره
پرمیزنه از توی آب در میاد
نه دادکنید،نه بیداد
پر پرپر سوسکه پرید
رفت و به خونه اش رسید
سوسکه ,انگشت ,سوسکی ,خانوم ,طناب ,آب ,پر پر ,گفت من ,سوسکی خانوم ,توی آب ,از توی
درباره این سایت